جواد بختياري، در دومين نشست از سلسله نشستهاي «در مکتب هنرمندان معاصر ايران» با عنوان «مروري بر شرح احوال و آثار استاد غلامحسين اميرخاني» كه 12 ديماه 1391 در فرهنگستان هنر برگزار شد، استاد خود را اينگونه روايت كرد:
در مورد استاد بسيار شنيدهايم، خواندهايم و ديدهايم. استاد اميرخاني به اعتقاد من يك لقب و يا يك واژه نيست بلكه يك مفهوم اجتماعي است. يك منشور چندوجهي است كه فرهنگ، هنر، ادب، مهرباني و راهبري از آن ساطع ميشود.
مقام و شأن استاد و وجاهت اجتماعي كه در اين سالها كسب كردهاند، ايشان را در مقام يك شخصيت كاريزماتيك ناب و از جنس هنر، آن هم در عرصه هنر معاصر نشان ميدهد.
استاد اميرخاني به واسطه هوش، حافظه فوقالعاده، زوديابي استعداد هنريشان و اعتقاد و اطميناني كه به توانايي شخصيشان دارند به طور كلي از اعتماد به نفس فوقالعادهاي در طول زندگيشان برخوردار بودهاند.
گذر پيروزمندانه از رنجهاي گوناگون زندگي و تشنگي فراوان براي يادگيري هر آنچه كه در اطرافشان گذشته، از ايشان شخصيتي بلندطبع، جستجوگر، بلندپرواز، مسئول و موجد براي تحقق آرزوها ساخته است.