حسن گوهرپور
يكي از حوزههاي قابل تأمل در مورد «گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران» هنر خوشنويسي است. استاد غلامحسين اميرخاني معتقد است: «هنرها به موازات فرايندهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه حركت ميكنند و هنري كه نتواند نيازهاي زمانش را برآورده كند نخواهد ماند.» اما در مورد خوشنويسي اعتقادش بر اين است كه به دليل همخواني اين هنر با ادبيات، كه در خون مردم ايران جاري است، خوشبختانه در گذر تاريخ به فراموشي سپرده نشده، اما خطوطي در اين هنر ديگر مورد استفاده نيستند. در اين گفتوگو به طور خاص درباره خطوط فراموششده صحبت كردهايم كه ميخوانيد.
استاد اميرخاني، غير از خطوطي كه ما امروز ميشناسيم و در تاريخ خط ايران تاكنون حيات داشتهاند، آيا خطوطي را سراغ داريد كه كمتر مورد توجه قرار گرفته و سپس فراموش شده باشند؟
خطوط مختلفي هستند كه در هم تنيده شدهاند و مثلا الان به طور مستقل وجود ندارند. البته در زمان خودشان هم هنرمندان خوشنويس به طور ويژه به آن نوع خطها نمينوشتند؛ خطوطي مثل ريحان، رقاع، گلزار، ديواني، توقيع، محقق و... .
خط «ريحان» چه نوع خطي بود؟ برخي معتقدند اين خط مشتق از «محقق» است؟
خطوط ريحان، رقاع، توقيع و محقق در كنار ثلث و نسخ كه روي هم رفته شش خط ميشوند، برخي مشتركات دارند و ما آنها را «خطوط سته» ميشناسيم. اين اصطلاح در تاريخ هنر ايران بر اين خطوط گذاشته شده است. در مورد هر كدام از اين خطوط حرفهايي زده و آثار بسياري خلق شده، اما نمونههاي كمي به جا مانده است. در مورد اشتراكات هم بايد عرض كنم به عنوان مثال خط ريحان شبيه خط محقق است و محقق با كوفي نزديكي دارد. از طرفي رقاع بين نسخ و ديواني است كه در ايران از اين خط يا شبيه اين روش در برخي آثار گرافيكي استفاده ميكنند. اما آنچه در تاريخ هنر ما نوشته شده ابداعكننده اين خطوط را «علي بن مقله بيضاوي پارسي» گفتهاند كه بسيار انسان با استعدادي بوده و نبوغش باعث شده اين خطوط به شايستگي و هنرمندي، به ترتيبي كه تابع قوانين فني دقيقي است، اجرا شود. ابن مقله وزير دوره عباسي هم بوده، اما به دلايلي به وي حسادت ميورزند و او را به زندان مياندازند و دست راستش را قطع ميكنند. در تاريخ آمده كه او با دست چپ هم توانايي نوشتن خط خوش را پيدا ميكند و پس از مدتها از زندان بيرون ميآيد و با درايت و تدبير دوباره به مناصب بالايي دست پيدا ميكند. اما بار ديگر او را به زندان مياندازند و سپس قطعه قطعهاش ميكنند. شايد او اولين شهيد هنر و فرهنگ ايران باشد. اما به نظر من ابن مقله نميتوانسته شش خط را ابداع كند، چرا كه يك استاد و هنرمند در تمام مدت كار هنري خود فقط ميتواند يك خط را تكميل كند. در اين مورد گويا در تاريخ، منطق كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
آيا از ابن مقله خطي به جاي مانده؟
ممكن است مانده باشد. چون در آن زمان تشكيلات مناسبي براي نگهداري اين آثار وجود نداشته و در واقع در گذر تاريخ توسط برخي خانوادههاي علاقهمند نگهداري ميشده، ممكن است از ابن مقله هم اثري مانده باشد.
خط «رقاع» چگونه خطي بوده است؟
اين خط در واقع همانگونه كه ذكر شد، از همين خانواده خطوط ششگانه و تقريبً بين خط نسخ و ديواني است. در اين نوع خط ما نماينده برجسته و قابل توجهي نداشتهايم كه مثلا بتوانيم مثل ميرعماد در خط نستعليق از او نام ببريم. اين خط عموما توسط استاداني كه پنجه و توانايي در ساير خطوط داشتهاند نوشته و تجربه شده است؛ مثلا استادي نسخنويس يا ثلثنويس بزرگي بوده و در كنارش خطوط تزييني مثل رقاع را هم نوشته و تجربه كرده است.
خط «ديواني» يكي ديگر از خطوطي است كه امروز ديگر چندان فراگير نيست. برخي معتقدند اين خط به صورتي از خط تعليق درآمده است. همانطور كه ميدانيم، خط ديواني در عثماني رواج داشته. نظر شما درباره اين خط كه تقريبا مهجور مانده، چيست؟
خط ديواني همانطور كه شما ذكر كرديد، بيشتر مورد نظر و استفاده اعراب و تركهاي عثماني بوده و در كنار و مثل خط شكسته ما كه دوراني داشته و در ايران به كمال رسيده، يكي از زيباترين خطوط هنري ايران به حساب ميآيد. در كشورهاي عربي و عثماني خط ديواني يكي از عموميترين خطوط است.
در ميان خطوط فراموششده يا آنهايي كه در معرض فراموشي قرار گرفتهاند، همانطور كه حضرتعالي فرموديد، خطي وجود دارد با عنوان «گلزار». ويژگيهاي اين خط چيست؟
گلزار در واقع خطي بوده كه در هر قالب خطي امكان تعريف آن وجود داشته است؛ به اين معني كه شما داخل خط نستعليق را فرض كنيد كه خالي است و فقط ما خطي در اطراف كلمه داريم و داخل كلمه كه ميبايست با جوهر (به طور طبيعي) سياه باشد، پر از الوان و اشكال و طرحهاي مختلف باشد.
آيا خط گلزار به نقاشيخط نزديك نيست؟
بله، نزديك است و درواقع پايه نقاشيخط، خط گلزار است. در اين خط گل و بلبل و حيوانات را تا آنجا كه پيچ و خم خط اجازه ميدهد تلفيق ميكنند. البته اين خط را ميشود در خطوط مختلف اجرا كرد، اما در نستعليق اين كار بيشتر انجام ميشد.
استاد اميرخاني، «سياق» چه نوع خطي بوده؟ آيا اين نوع خط امروز كاربردي دارد؟
سياق به عنوان خطي هنري مطرح نبوده است. در واقع شيوهاي عددنويسي است كه در بازار و مناسبات تجاري قديم، بازرگانان و مردم حساب و كتابشان را با آن مينوشتند و ثبت ميكردند. سياق در واقع به جاي عدد و رياضياتِ امروز كاربرد داشته است و حالا هم به دليل تغيير در شيوه زندگي و معيشت، طبيعي است كه امكانات و ابزار هم تغيير كرده و ابزار جديد و فناوري امروز جاي ابزار سنتي را گرفته باشد.
منبع: ماهنامه آينه خيال، شماره 1